ابطال پذیری و باطل شدگی

به ياد زلزله بم

1. اولین بار که مالزی آمدم و سرسبزی و باران چشم گیر را می دیدم، یادم می افتاد به این که قرآن می گوید: اگر مردم آبادي ها ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند؛ ولى چنين نكردند( 96 اعراف) توبه و استغفار کنید -كه او بسیار آمرزنده است – تا بارانهاى پى در پى برای شما بفرستد (10 و 11 نوح). بعضی می خواهند با این آیات «تئوری اقتصاد اسلامی» بنا کنند.

من نمی دانم یک نفر که عزیزانش را در زلزله بم از دست داده باشد، چه احساسی بهش دست می ده وقتی که بشنود: «زمانى كه زنا گسترده شود، زلزله ها پديدار مى شود.» آیا همبستگی میان خط زلزله و سرانه زنا وجود دارد؟ آیا در امّ القرای جهان اسلام بیش از غرب فاسد، اعمال منافی عفت رخ می دهد؟ آیا تایلند همیشه روی «ویبره» است؟

2. «ابطال گرایی» یعنی این که گزاره ای علمی است که قابل نقد و نقض و باطل شدن باشد. حتی اگر هیچ گاه رد نشود. مثلا «همه قوها سفیدند» با پیدا کردن قوی سیاه ابطال می شود. ولی «قانون علیت» ابطال ناپذیر است؛ پس موضوع علوم تجربی نیست. عموم اعتقادات دینی هم چنینند. در توجیه آیات بالا می توان گفت که «تقوا»- که در قلب است- برای ما قابل اندازه گیری نیست. بعضی «برکت» را هم کیفی می دانند، نه کمی.

 لرزه ای که هم جنس بازی در عرش الهی می اندازد، قابل رد یا اثبات نیست؛ با لرزه ای که زنا در فرش زمین می اندازد،چه کنیم؟

 3. مشکل دیگر تعارض و تناقض است. مثلا : «هر كس از راهنمايى من پيروى كند نه گمراه مى‏شود و نه رنج می کشد. و هر كس از یاد من رو بگرداند، زندگى سخت و تنگى خواهد داشت»(123و124 طه) اما چند آیه بعد به پیامبر هشدار می دهد:»اگر زنان و مردان کافری را از شکوفه دنیا و زندگی خوش بهره مند ساخته ايم، به آنها چشم ندوز». در آیات و روایات این مضمون زیاد آمده که هر که در این بزم مقربتر است، جام بلا بیشترش میدهند.

4. اولین بار که مالزی آمدم و سرسبزی و باران چشم گیر را می دیدم، یادم می افتاد به این که ناصرخسرو می گوید: «در سیستان (چنان پر درخت است که) آفتاب به خاک نمی تابد.» از زمان بقراط دیدگاهی هست که آب و هوا بر روی انسان وفرهنگ تاثیر می گزارد. فارابی و ابن سینا و ابن خلدون هم گفته اند. در دوره معاصرالسورث هانتینگتون می گوید که اگر کشوری متوسط دمای سالانه اش 21 سانتیگراد نباشد، رو به انحطاط می نهد. خط همگرای 21 درجه 2500 سال پیش، از چین و هند و ایران و آمریکای مرکزی (مملکت مایا و آزتک) می گذشته و امروز به اروپا و آمریکا و استرالیا رسیده است.

چرخ نیلوفری دور گردن ما

نمي دانم چه شد بيت زير را به پروين اعتصامي نسبت دادند؟ و چرا بعضي به «تواضع و فروتني»ربطش دادند؟

درخت تو گر بار دانش بگیرد

به زیر آوری «چرخ نیلوفری» را

اين بيتي است از يك قصيده ي ناصرخسرو. بخش ديگري هم از اين قصيده مشهور است، درباره اين كه او مدح و ثناي كسي را نكرده:

من آنم که در پای خوگان نریزم

مر این قیمتی دُرّ لفظ دَری را

اما آنچه در سرزمين سرخورده ي ما مسكوت مانده، بخش عمده ي اين قصيده است كه اين گونه آغاز مي شود:

نکوهش مکن «چرخ نیلوفری» را

برون کن ز سر باد و خیره‌ سری را

«چرخ نیلوفری» يعني آسمان (كه به اعتقاد قدیم کره ای است گردنده) و منظور دهر و روزگار است كه سرنوشت و تقدير ما را به آن نسبت مي دادند. اين همان نكته اي است كه ناصر خسرو در قرن پنجم شديداً با آن مخالفت مي كند. تا جايي كه مي گويد درخت سپيدار «بي بَر» (بدون ميوه) مانده، به خاطر اين كه خودش اين طور انتخاب كرده است؛ نه اين كه قسمت و «تقدير چنين بود».  با دانش آموختن مي توان بر «دست چرخ بلند» هم غلبه كرد.

چو تو خود کنی اختر خویش را بد

مدار از فلک چشم نیک اختری را

سپیدار مانده‌است بی‌هیچ چیزی

ازیرا که بگزید او کم بری را

بسوزند چوب درختان بی‌بر

سزا خود همین است مر بی‌بری را

اگر تو از آموختن‌ سر بتابی

نجوید سر تو همی سروری را

درخت تو گر بار دانش بگیرد

به زیر آوری «چرخ نیلوفری» را

شعر كامل را از لينك زير بخوانيد:

http://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh6/

اين هم براي اهلش: http://www.youtube.com/watch?v=dnlTHvJBeP0

 ناصر خسرو (قرن 5)